جلوههای تمدن غرب
همجنسگرایی زاییده اندیشه های نسبی گرایانه پست مدرنیته
مبانی فکری هر فرهنگ را به راحتی می توان در فرآورده ها و خروجی هایش مشاهده کرد. سینمای هالیوود نیز یکی از جلوه های تمدن غرب است. با این نگرش می توان سینمای هالیوود را مورد بررسی قرار داد و به راحتی به بنیانهای فکری تمدنی غرب رسید.
اخیراً فیلم آن شرلی (البته نسخه کاناداییاش را که در سال 2017 تهیه و اکران شده بود) را دیدم. چند قسمت از فیلم به موضوع همجنسگرایی اختصاص داشت. عمهای پولدار و فرهیخته که در سالهای پایانی عمرش بود و پسرکی که به استعدادهای هنریاش در گرین گیبلز توجه نمیشد و معلم مدرسه، همه همجنسگرا بودند. عمه پولدار که ساکن شهر بود، متوجه تفاوت خودش با سایرین شده بود و حتی به آنه توصیه میکرد که مسیر زندگی خودش را پیدا کند؛ این مسیر میتواند با ازدواج تعریف شود یا هر چیز دیگر. این عمه که اهل فرهنگ و هنر بود؛ داغدار دوستش بود. دوستی که با او زندگی میکرده و به تازگی مرده بود. معلم مدرسه تمایلات همجنسگرایانه خود را سرکوب میکرد و سعی داشت با ازدواج با جنس مخالف بر این تمایلات سرپوش بگذارد؛ اما در نهایت ناکام ماند و نتوانست ازدواج موفقی داشته باشد.
پسرک هنرمند هم در نهایت خانواده خود را رها کرد و به شهر رفت چون روستاییان تمایلات و تفاوتهای او را نمیفهمیدند و در روستا نمیتوانست رشد کند. نکته جالب توجه این بود که عمه همجنسگرا به عنوان فردی ثروتمند، خوش برخورد، بخشنده، مهربان، اهل فرهنگ، کتابخوان نمایش داده میشد. کسی که تفاوت خود با سایرین را فهمیده و مسیر زندگی خود را پیدا کرده و سالیان سال با دوست همجنس خود زندگی کرده است. این عمه به پسرک روستایی کمک میکند تا تفاوتها و تمایلات متفاوت خود را بفهمد و استعدادهای هنری خود را کشف کند. از طرف دیگر معلم روستا به عنوان فردی نمایش داده میشد که تمایلات همجنسگرایانه داشته، اما آنها را نمیفهمد و این تمایلات را سرکوب میکند. در نهایت هم شکست میخورد. چنین فردی در فیلم خشن، بدزبان، عصبی و .... نمایش داده میشود. با خودم میاندیشم حقیقت دنیای کنونی و زندگی ما در دنیای مدرن چه میزان با این تصویر مطابقت دارد! آیا واقعاً همجنسگرایی دغدغه بشریت امروز است!
مبانی فکری هر فرهنگ را به راحتی میتوان در فرآوردهها و خروجیهایش مشاهده کرد. سینمای هالیوود نیز یکی از جلوههای تمدن غرب است. با این نگرش میتوان سینمای هالیوود را مورد بررسی قرار داد و به راحتی به بنیانهای فکری تمدنی غرب رسید. نه تنها بنیانهای تمدن غرب بلکه به اشتباهات و خطاهای فکری غرب نیز دست یافت.
همجنسگرایی در فیلمهای هالیوودی به عنوان امری کاملاً عادی قلمداد میشود که باید با آنها هم چون سایرین برخورد کرد
به ندرت پیش میآید فیلم هالیوودی را مشاهده کنید و به همجنسگرایی در آن فیلم اشارهای نشده باشد ( البته هرچه به زمان حال نزدیکتر میشویم؛ تاکید فیلمسازان و تهیه کنندگان بر این موضوع بیشتر و بیشتر میشود). همجنسگرایی در فیلمهای هالیوودی به عنوان امری کاملاً عادی قلمداد میشود که باید با آنها هم چون سایرین برخورد کرد. این فیلمها تمامی ذهنیات منفی پیرامون همجنسگرایی را به چالش میکشند و ادعا میکنند که این گروه اقلیتی تحت فشار در جامعه هستند و هم چون سایر اقلیتها: زنان، کودکان، اقلیتهای مذهبی و ... باید آنها را از بند محدودیتها و آسیبهای اجتماعی رها کرد و به آنها جولان داد تا به هرجا که میخواهند بروند و مانند سایر افراد به دنبال احقاق حقوق اجتماعی خود باشند.
تاکید بیش از حد فیلم سازان هالیوودی بر موضوع همجنسگرایی این سؤال را مطرح میسازد آیا واقعاً موضوع همجنسگرایی یکی از مشکلات حاد اجتماعی است؟ آیا واقعاً همجنسگرایان اقلیتی هستند که به خاطر سرشت طبیعیشان در جامعه تحت فشارند؟ آیا همجنسگرایی سرشت طبیعی و گرایشات انسانی یا نوعی انحراف از انسانیت و ورود به قلمرو حیوانی است؟
نکته قابل توجه این است که فیلم سازان هالیوودی خود را معمار و مهندس اجتماعی میپندارند که میتوانند بنا به تشخیص و منافع سرمایهداران، بشریت را به هر کجا که میخواهند ببرند! وقتی به خیال باطلشان، همجنسگرایی امری طبیعی و ذاتی است و باید به آن احترام گذاشت، به هر طریقی که شده آن را به مخاطب خود القا و در ناخودآگاه او جاسازی میکنند. اما آیا واقعاً هالیوود لیاقت و صلاحیت فرهنگ سازی و القا معضلات اجتماعی به مخاطبان خود را دارد یا این که خودش بر روی پایههای سست فکری و فرهنگی بنا شده و هر لحظه امکان سقوط دارد!
توجه به همجنسگرایی و ارائه این موضوع به عنوان سرشت طبیعی بشر از لایههای عمیق فرهنگ غرب نشأت میگیرد.
توجه به همجنسگرایی و ارائه این موضوع به عنوان سرشت طبیعی بشر از لایههای عمیق فرهنگ غرب نشأت میگیرد. زیرا هر فرهنگی لایهها و سطوح مختلفی دارد. عمیقترین لایههای فرهنگی لایههایی است که عهدهدار تفسیر انسان و جهان است. مجموعه معانی که جغرافیای هستی را ترسیم کرده و انسان را در آن تعریف میکند، سعادت و آرمانهای زندگی را معنا کرده و زندگی و مرگ را تبیین مینماید. این لایه از فرهنگ همان بخشی است که بیشترین بنیانهای معرفتی را در خود جای میدهد و به بیان دیگر مهمترین مبادی منطقی علم یعنی مبادی هستیشناختی، معرفتشناختی و انسانشناختی در این لایه قرار میگیرد. این مبادی در سطوح مختلف بعدی فرهنگ یعنی در علوم، دانش و در ارزشها، هنجارها و نمادهای اجتماعی پیامدهای خود را به دنبال داشته و لوازم خود را نشان میدهد. (1)
انسان شناسی مدرن بر هستی شناسی سکولار اعتماد کرده است
پروتستانتیسم تاثیرات خود را بر عرصه معرفت دینی گذارد و فیلسوفان عصر روشنگری نظیر دکارت و بیکن بسترهای معرفتی آن را پدید آوردند. سکولاریزم و تبیین دنیوی و این جهانی هستی صورت و قالب هستیشناسی فرهنگ مدرن غرب است. غلبه این نگاه به حذف آشکار یا پنهان ابعاد معنوی و لایههای قدسی جهان، سیرت انسانشناسی مدرن است که بر هستیشناسی سکولار اعتماد کرده است. (1)برای فهم و نقد همجنسگرایی باید بنیان فکری غرب در چارچوب مدرنیته و به همان نسبت اندیشههای پست مدرن را درک کرد. اینجاست که میتوان گفت مدرنیته غربی با بنیانها و مبادی فکریاش راه را برای اندیشههای نسبیگرایانه پست مدرنیه باز میکند. پست مدرنیته که در تقابل با دیدگاههای کلان نگرانه و علم محورانه مدرنیته و نهضت روشنگری قد علم کرد؛ قطعیت را در مورد هر چیزی زیر سؤال میبرد و بشریت را در عرصهای از شک و تردیدها رها میکند. در واقع متفکران و فیلسوفان نهضت روشنگری با اتکا به علم در همه علوم زمینه چنین بحرانی را فراهم کردند. چراکه دانشمندان غربی و فیلسوفان روشنگری علم را تحقق بخش مدینه فاضله دانستند. در صورتی که علم بدون اتکا بر زمینههای معرفتی همچون دین و وحی به بیراهههایی هم چون پست مدرنیته میرسد.
در پست مدرنیته نظامهای قدیمی اخلاقی دیگر کافی نیست
اخلاق در عصر پست مدرن ذاتاً با ایده مجموعه منسجمی از قواعد که هر شخص اخلاقی باید مطیع آن باشد، مخالف است. در پست مدرنیته نظامهای قدیمی اخلاقی دیگر کافی دانسته نمیشود. قانون اخلاقی در چشمانداز پست مدرن آکنده از تردید و تناقض است. از جمله وجوه وضعیت اخلاقی از چشماندازی پست مدرن عبارتند از:-مردم نه خوب و نه بد هستند بلکه به لحاظ اخلاقی متزلزل هستند. غیر ممکن است قانون اخلاقی منطقاً منسجمی بیابیم که بتواند چنین تزلزل اخلاقی را در خود بگنجاند.
-پدیدههای اخلاقی باقاعده و تکرارشونده نیستند.
-اخلاق ذاتاً آکنده از تناقضاتی است که نمیتوان بر آنها غلبه کرد و آنها را حل کرد.
-چیزی به مثابه اخلاق جهانی وجود ندارد.
-از دیدگاهی عقلانی، اخلاق غیرعقلانی است و غیر عقلانی خواهد ماند. (2)
از نظر پست مدرنها ما در جامعه با تکثر چشم اندازهایی مواجه ایم که با آنها به زندگی اجتماعی نگریسته میشود. از این منظر هیچ ارزش و حقیقت جهانی وجود ندارد که بین همه اعضای جامعه مشترک و پذیرفته شده باشد. (3)
اینجاست که اندیشمندان پست مدرن به خطا میروند و به گمان این که مرحله جدیدی را به روی اندیشههای بشریت میگشایند. بشریت را به قهقرا میبرند. همجنسگرایی از گناهان نابخشودنی در طول تاریخ بوده است. به نحوی که قوم لوط به خاطر چنین گناهی عذابی سخت شدهاند. از منظر اسلام تمایل و گرایش به هم جنس نه تنها امری طبیعی و مطابق با سرشت بشریت نیست. بلکه افراد باید در درون خود به شدت با آن مبارزه کنند و ریشههای آن را در درون خود بخشکانند.
روانشناسی غربی که در بستر مبانی فکری غلط غرب ریشه دوانده و رشد کرده است؛ نه تنها همجنسگرایان را به سرکوب چنین تمایلاتی سوق نمیدهند، بلکه در مشاوره با خانوادهها و افراد چنین گرایشاتی را طبیعی دانسته، به آنها رسمیت میبخشند، از افراد میخواهند تا به چنین افرادی احترام بگذارند و حقوق آنها را رعایت بکنند.
جامعه اسلامی نیز موظف است با چنین گرایشهایی سختترین برخورد را انجام دهد و چنین افرادی را مجازات کند. اما متاسفانه روانشناسی غربی که در بستر مبانی فکری غلط غرب ریشه دوانده و رشد کرده است؛ نه تنها افراد را به سرکوب چنین تمایلاتی سوق نمیدهند، بلکه در مشاوره با خانوادهها و افراد چنین گرایشاتی را طبیعی دانسته، به آنها رسمیت میبخشند، از افراد میخواهند تا به چنین افرادی احترام بگذارند و حقوق آنها را رعایت بکنند. جامعه شناسی غربی نیز از این مورد مستثنی نیست. "متفکری هم چون فوکو راه را به خطا میرود و آزادی جنسی و ابتکاری و نوآورانه بودن همجنس خواهان را ستایش میکرد."(4)
در این معنا اندیشههای پست مدرن که در تقابل و نقد اندیشههای مدرن قد علم کردند. به خاطر داشتن بنیانهای معرفتی غلط هم چون اندیشههای مدرنیته نتوانستند مسیر درستی را به بشریت نشان دهند. پست مدرنیته با افتادن در دام نسبی گرایی، تمامی بنیانهای اخلاقی را زیر سؤال میبرد و بشر را به خود وا مگذارد تا هر طور که میخواهد تصمیم بگیرد.
منابع:
1.روش شناسی انتقادی حکمت صدرایی، حمید پارسانیا، انتشارات کتاب فردا. ص 55-54
2.مبانی نظریه جامعه شناسی معاصر و ریشه های کلاسیک آن، جرج ریتزر، ترجمه شهناز مسمی پرست،انتشارات ثالث،ص 403-405
3.جامعه شناسی سیاسی معاصر، کیت نش، ترجمه محمد تقی دلفروز، انتشارات کویر، ص 57
4.کشاکش آرا در جامعه شناسی،استیون سیدمن،ترجمه هادی جلیلی، نشر نی، ص 239
5.فیلم Anne With an E