تبیان، دستیار زندگی

نسل‌هایی که در تداوم حکومت مؤثرند

تجمل‌گرایی دولتمردان حكومت را از درون دچار بحران می‌كند

در نسل سوم انقلاب دوری از آرمان‌های نسل اول بیشتر شده؛ به طوری كه ساده‌زیستی به كلی فراموش گشته و افراد غرق در تجمل و ناز و نعمت می‌شوند. در چنین وضعیتی حكومت از درون دچار بحران می‌شود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : ساجده مقدمی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 تجمل‌گرایی دولتمردان

این روزها خرج و مخارج عروسی یكی از آقازاده ها بحث برانگیز شده است. همه در گیر و دار بحث پیرامون این عروسی اند. برخی گرفتن چنین عروسی‌هایی و ملحقات آن را امری بدیهی می دانند و حتی واجب. برخی دیگر گرفتن چنین عروسی هایی را مخالف با روح اسلامی، نظام اسلامی و بالتبع منتسبان به جمهوری اسلامی می دانند.

واقعیت این است كه باید زاویه دیدمان را به مسئله عوض كنیم. در این معنا نه فقط به رد و یا تایید چنین مسائلی اكتفا كنیم بلكه باید خواستگاه ها و تبعات چنین موضوعاتی را نیز بررسی كنیم. شاید باید به این موضوع بپردازیم كه چرا اصلا چنین طبقاتی در جامعه شكل گرفته اند؟! چرا این طبقات در جامعه برای امورات روزمره خود هزینه های گزافی می كنند؟! چرا حتما باید طبقه ای برند بپوشد و هزینه های سرسام آوری بابت پوشیدن فلان مارك بپردازد؟!

آمادگی شرایط درونی و وجود مدعی از بیرون سبب انقراض می‌شود. اما اگر مدعی وجود نداشته باشد دولت با شرایط نسل سوم به حیات سیاسی خود ادامه می‌دهد.


مك كالسكی از زاویه ای متفاوت به این موضوع نگریسته است. از نظر وی خاستگاه دنیای مدرن را باید در ایده‌های طبقات متوسط و یا همان بورژواها جست و جو كرد. از نظر وی بورژواها بودند كه بر طبل صنعتی شدن نواختند و دنیای مدرن و پیشرفت های اقتصادی آن را رقم زدند. درواقع آزادی و منزلت اجتماعی این طبقه رونق اقتصادی دنیای مدرن را رقم زده است.   

تحلیل گران با توجه به تحلیل های ماركسیستی و وبری، شكل گیری دنیای مدرن و پیشرفت های چشم گیر اقتصادی را یا كاملا ماتریالیستی و یا كاملا ایده آلیستی تبیین می كنند. در این معنا فردی هم چون ماركس شكل گیری دنیای مدرن را نتیجه فعالیت های سودمحورانه سرمایه داران و بهره كشی از كارگران می دانست.

در دنیای مدرن سود حرف اول را می زند

از نظر وی در دنیای مدرن سود حرف اول را می زند و همین سود بود كه در صنعت و سرمایه داری مبنای كار قرار گرفت و پیشرفت های تكنولوژیكی فوق العاده ای را ایجاد كرد. وبر در جهتی مخالف ماركس، قدرت اندیشه و افكار را تبیین كننده همه چیز می داند. از نظر وبر اندیشه های پروتستانی و بالتبع روحیه كارآفرینی آنها موجد ذخیره و انباشت ثروت و پیشتازی غرب در انقلاب صنعتی و مدرنیته بود. اما مك كلاسكی ایده جدیدی را در راستای نظریات وبر مطرح می كند.

باید پیشرفت دنیای مدرن را ایده آلیستی تبیین كرد

از نظر وی باید پیشرفت دنیای مدرن را نه كاملا ماتریالیستی بلكه ایده آلیستی تبیین كرد. وی از چیزی به نام منزلت بورژوازی یا همان طبقه متوسط در دنیای مدرن نام می برد كه شكل گیری پیشرفت های اقتصادی را توجیه می كند. در ادامه بخش هایی از كتاب مك كالسكی را بررسی خواهیم كرد و در انتهای مقاله نیز با استناد به نظریات ابن خلدون آینده حكومتی را بررسی خواهیم كرد كه توانگری، تجمل خواهی و تن آسایی و سكون در میان دولت مردان رواج پیدا كرده باشد.

نحوه برخورد مردم با بازارها

"تغییر در نحوه برخورد مردم با بازارها و نوآوری موجب انقلاب صنعتی و سپس دنیای مدرن شد."
مك كالسكی نویسنده كتاب منزلت بوژوازی عوامل موثر در پیشرفت اقتصادی غرب را گسترش تجارت آزاد، حق مالكیت، انباشت سرمایه، تجارت خارجی یا شكل گیری نهادهای سیاسی و اقتصادی نمی داند. از نظر وی این دلایل نمی توانند رونق و پیشرفت اقتصادی ای را توجیه كنند كه در طول تاریخ بی سابقه بوده است.

مک کلاسکی سایر توضیحات بالقوه را بررسی می‌کند و نتیجه می گیرد: نه تجارت برده و نه امپریالیسم، نه عوامل جغرافیایی و نه بهبود حمل و نقل؛ هیچ کدام به اندازه کافی قدرت توضیحی برای چنین تغییر چشمگیر ایفا نمی کنند. پس چه چیزی پس از آن موجب انقلاب صنعتی و در نتیجه رشد اقتصادی مدرن شد؟ وی در پاسخ به این سوال كه چه چیزی افزایش بی سابقه درآمد سرانه جهان از سال 1800 را، توضیح می دهد؟ موضوع نسبتا جدیدی را مطرح می كند.


عامل افزایش بی‌سابقه درآمد سرانه جهان

وی تغییر ایده‌ها و نگرش ها را به میان می كشد. چراكه در این دوره همگان شاهد تغییری در دیدگاه مردم بودند. در این دوره طبقه متوسط جدیدی در میان سایر طبقات شكل گرفت و بالتبع شكل گیری این طبقه دیدگاه های مردم در ارتباط با این طبقه جدید و گروه هایش هم چون: تجار، کارآفرینان و بازرگانان تغییر یافت.

اقدامات مبتكرانه اقتصادی، مولد انقلاب صنعتی و دنیای مدرن

در این زمان بود كه نگاه مردم به این طبقه تحسین برانگیز و ستایش آمیز شد. مردم كارآفرینی و ثروت آفرینی و كوشش آنها را تحسین می كردند. این طبقه به مرور توانایی و انگیزه های مالی و اجتماعی خوبی پیدا كردند و دست به اقدامات نوآورانه بیشتر و بیشتری زدند. در واقع از نظر مك كالسكی اقدامات مبتكرانه اقتصادی این طبقه جدید همراه با تغییر نگرش مردم به این طبقه، مولد انقلاب صنعتی و دنیای مدرن بوده است. (1)

اگر بخواهیم نظریات كسانی هم چون مك كالسكی را مبنای تحلیل های  خود قرار دهیم باید هم چون نئولیبرال ها از بورژوازی سنتی و وارثان آنها: تجار و كارآفرین و دلالان و .... متشكر باشیم كه با به كار انداختن نبوغ و استعداد خود زمینه های بروز صنعتی شدن را فراهم ساختند و اكنون نیز زمینه را برای فعالیت های آنها فراهم كنیم تا بتوانند پیش بتازند و بر رفاه دنیای مدرن بیافزایند.

هرچند نمی توان منكر تلاش های آنها شد اما باید به این موضوع نیز توجه كرد كه اكنون چنین طبقاتی و وارثان آنها چه جایگاهی در جوامع دارند و بعضا چگونه جوامع را از اهداف اصلی شان دور می كنند. این موضوع نه تنها در مورد انقلاب صنعتی بلكه در مورد انقلاب اسلامی ایران نیز صدق می كند.

جایگاه طبقه بورژوایی در انقلاب صنعتی

طبقه بورژوایی كه در انقلاب صنعتی حكم موتور محركه را  داشتند؛ اكنون به رهبری نئولیبرال ها مسیر مدرنیته را به كلی عوض كرده و عملا انقلاب را در خدمت منافع طبقاتی خود محصور كرده اند و فقرا را روز به روز فقیرتر و محیط زیست را خراب تر و .... كرده اند.

واقعیت امر آن است كه این طبقات جدید در عین آن كه پیشرفت های اقتصادی را برای كشورها به ارمغان می آورند، به مرور زمان زمینه انحطاط اخلاقی و بعضا اقتصادی جوامع را فراهم می كنند. در ابتدای امر كارآفرینان و تجار و ثروتمندان دست به اقدامات نوآورانه می زنند و اوضاع اقتصادی را بهبود می بخشند. اما همین كه ثروت آنها به فرزندانشان انتقال می یابد از نوآوری و ابتكار انها كم شده و به مرور بر تن آسایی و سكون انها افزوده می شود.

در نسل سوم دوری از آرمان‌های نسل اول بیشتر می‌شود. به طوری كه ساده‌زیستی به كلی فراموش گشته و افراد غرق در تجمل و ناز و نعمت می‌شوند. در چنین وضعیتی دولت از درون دچار بحران شده؛ در نتیجه زمینه انقراض آن فراهم می‌گردد.



به مرور طبقه ای كارآفرین و تاجر به طبقه ای تن پرور تبدیل می شود. طبقه ای كه دیگر اثری از تلاش و نوآوری های اقتصادی در آنها نمی بینیم بلكه به طبقه مصرف كننده ایی تبدیل خواهند شد كه دنبال تجمل اند و ارزش های را كه قبل از انقلاب صنعتی و نزد پدران  شان جایگاه ویژه ای داشتند به ورطه نابودی می كشانند.

عمر طبیعی حكومت‌ها سه نسل است

ابن خلدون در نظریه نسل های خود به تفصیل این موضوع را بررسی می كند. ابن خلدون عمر طبیعی حكومت ها را سه نسل می داند؛ نسل اول نخستین نسلی است كه در تشكیل دولت موثر بوده است. این نسل زندگی ساده ای داشته و از لحاظ مالی در تنگا به سر می برند. از نظر ابن خلون این نسل شجاع و دلاور و مایه بیم دشمنان اند.

نسل دوم در شرایط جدید یعنی كشورداری و ناز و نعمت حاصل از آن قرار می گیرند. این شرایط و نتایج موجب می شود؛ شیوه زندگی آن ها از تنگی به فراخی سیر كند و در میان آن ها مطلق خواهی و استبداد ظاهر شود. با این وصف از آنجا كه این نسل با نسل اول در ارتباط بوده است؛ بعضی از ویژگی های رفتاری، منش زندگی و ملكات اخلاقی نسل اول هنوز در آن  ها باقی است و به همین دلیل این نسل آرزو می كند كه اوضاع و احوالی كه در نسل نخستین بوده باردیگر بازگردد.

در نسل سوم دوری از آرمان های نسل اول بیشتر می شود. به طوری كه ساده زیستی به كلی فراموش گشته و افراد غرق در تجمل و ناز و نعمت می شوند. در چنین وضعیتی دولت از درون دچار بحران شده؛ در نتیجه زمینه انقراض آن فراهم می گردد. آمادگی شرایط درونی و وجود مدعی از بیرون سبب انقراض می شود. اما اگر مدعی وجود نداشته باشد دولت با شرایط نسل سوم به حیات سیاسی خود ادامه می دهد. (2)

شاید نتوان به طور كامل نظریه ابن خلدون را با انقلاب ایران و نسل های بعدی مقایسه كرد. اما در این میان نقاط مشتركی نیز وجود دارد. مثلا باید حواسمان را جمع كنیم كه با دور شدن از سالهای شكل گیری انقلاب اسلامی؛ اندیشه های انقلابی در ما افول نكند.  افول اندیشه های انقلابی در روسا و حاكمان  به نحو بارزی مردم عادی را از اندیشه های انقلابی دور می كند و انقلاب را به ورطه نابودی می كشاند. تجمل و تن آسایی و سكون دولتمردان، مردم را دلسرد می كند و پای آنها را برای ایستادگی در مقابل زورگویی های خارجی سست می كند.


پی نوشت:
1. Bourgeois Dignity": The Idea that Created the Modern World، Luis Pablo de la Horra، Fee.org
2. پیدایش نظریه های جامعه شناسی، غلامرضا جمشیدی ها، انتشارات دانشگاه تهران
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.