تبیان، دستیار زندگی

نقد مولفه‌های ناسیونالیسم

ملی‌گرایی؛ ایدئولوژی نا‌توان در ارائه راهبرد

این‌که ملی‌گرایی می‌تواند با انواع سیاست‌ها، برنامه‌های متضاد و یا ایدئولوژی‌های‌ ناسازگار‌ جمع‌ شود، دقیقا تنها در صورتی ممکن اسـت که ملی‌گرایی محتوای چندانی نداشته باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
پرچم

یـکی از مقولات مهم در بحث جنبش‌ها‌ و انـقلابات‌ ایـدئولوژی‌ آن‌هاست. پرداختن به ایدئولوژی در تاریخ ادبیات مربوط‌ به‌ انقلاب و مطالعات و نظریه‌پردازی‌های آن روند رو به رشدی داشته و به ویژه با وقوع انقلاب اسلامی ایـران تـأملات بـیشتری را‌ به‌ خود‌ معطوف داشته است. این مقاله ضـمن پرداخـتن به ایدئولوژی ناسیونالیسم‌، که یکی از ایدئولوژی‌های مطرح در سده اخیر می‌باشد، در مورد عدم کفایت و فقر محتوایی این ایدئولوژی استدلال‌ مـی‌کند‌.

مؤلفه های ناسیونالیسم؛ خودبرتر‌بینی، حمایت از نا‌حق، بی تفاوت شدن

در هر تعریف و توصیفی از ناسیونالیسم، سه مولفه وجود دارد. مولفه اول ناسیونالیسم، برتری است و به این معنی، ناسیونالیسم به معنای برتری یک ملت بر سایرین است. اگر این برتری، ارزشی است، نادرست است؛ چراکه ما به لحاظ اخلاقی حق نداریم ملتی را برتر از ملت دیگر بدانیم و یعنی همان طور که در اعلامیه جهانی حقوق بشر گفته شده انسان ها باید برابر انگاشته شوند و نباید فردی برتر از فردی دیگر تلقی شود.

من اگر بخواهم اخلاقی عمل کنم، باید ببینم آیا در این نزاع حق با ملت من است یا نیست. اگر حق با ملت من باشد، می توانم دفاع کنم


مولفه دوم ناسیونالیسم، حمایت است، یعنی گویی من ناسیونالیست متعهدم به این که هر وقت منافع ملت من با منافع دولت و ملت و کشور و جامعه دیگری تعارض پیدا کرد، باید ملت خودم را تأیید کنم و آن کسی را که با ملت من نزاع دارد، انکار کنم. اگر ملت من در نزاع با ملت دیگری برحق نیست، اخلاقا نمی توانم بگویم چون ملت من است باید حمایت کنم. من اگر بخواهم اخلاقی عمل کنم، باید ببینم آیا در این نزاع حق با ملت من است یا نیست. اگر حق با ملت من باشد، می توانم دفاع کنم، به طور مثال اگر من در حکومت آلمان نازی زندگی می کردم و هیتلر می خواست تمام دنیا را ببلعد – که در واقع همین قصد را هم داشت – و به تمام کشورها حمله می کرد، آیا من باید از او دفاع می کردم؟ قطعا پاسخ خیر است. باید می گفتم در این جا ما آلمانی ها مقصر هستیم.

مولفه سوم ترجیح درد و رنج های ملت من بر درد و رنج ملت های دیگر است، یعنی من ناسیونالیست بیشتر دغدغه‌مند درد و رنج هایی عارض شده بر ملت خودم می شوم تا دغدغه‌مند درد و رنج هایی که عارض ملت های دیگر می شود یعنی مثلا اگر در ملت خودم درد و رنج هایی وجود داشته باشد و در ملت اکوادور هم درد و رنج هایی، اهتمام من در درجه اول فقرزدایی از ملت خودم باید باشد و فقرزدایی از ملت اکوادور در مرتبه بعدی قرار می گیرد. درجه برتری این مولفه‌های ناسیونالیسم در موقعیت‌های مختلف، متفاوت است اما تعریفی از ناسیونالیم نداریم که سه مولفه فوق در آن کاملا مفقود و غایب باشد.


ناسیونالیسم، ایدئولوژی بی محتوا و بدون هدف

بی‌هویتی تاریخ ملی‌گرایی حاصلی‌ دارد‌ که از آن می‌توان تحت عنوان بی‌هویتی معنایی یاد کرد. وقـتی نـتوان‌ تـاریخ‌ مشخص‌، بنیان‌گذار یا متن عقیدتی-سیاسی معیار و واحدی را برای مـلی‌گرایی تعیین کرد؛ طبیعی است که‌ معنا‌ و مفهوم‌ ملی‌گرایی نیز مبهم خواهد شد. تحت چنین شرایطی هر کس و هـر قـومی‌ مـی‌تواند‌ ادعا کند ملی‌گرایی آن چیزی است که آن‌ها عرضه می‌کنند. در چنین وضـعیتی نـه تنها «تعریف‌ بی‌ابهامی‌ در مورد مفاهیم کلیدی» این ایدئولوژی قابل تحصیل نیست، بلکه «هیچ توافقی‌ در‌ مورد ایـنکه مـلی‌گرایی چـیست» نیز در دسترس‌ نیست‌.

از‌ آن‌جایی‌ که‌ ملی‌گرایی مبهم می‌باشد و در نهایت محتوای اندکی دارد، این در واقع نیاز این ایدئولوژی‌ است‌ که آن را به سوی ایدئولوژی‌های دیگر می‌کشاند.


قوت ناشی از این ابهام مـفهومی بـرای مـلی‌گرایی ایـن بـوده است که بـه جـنبش‌های ملی‌گرا و جریان‌های ملی‌گرا انعطاف‌پذیری، تطابق‌یابی و جان‌سختی فوق‌العاده‌ای داده است. از آن‌جای که‌ ملی‌گرایی‌ به اعتبار‌ عدم تشخیص مـعنایی اشـکال مـختلف پیدا می‌کند، می‌تواند به هر کس و بـا هـر عـقیده‌ای عـرضه شـود بـدون‌ این‌که به‌طور حاد در تعارض با عقاید و فرهنگ‌های افراد قرار گیرد‌. اما‌ عینا‌ این سخن در سطح کلان نیز درست است. چون سیاست‌ها و برنامه‌های ملی‌گرایانه صورت واحدی ندارد، هـر سیاست‌ و ‌‌برنامه‌ای‌ می‌تواند با آن جمع شود. از این‌جاست که مواجه با انواع ملی‌گرایی‌ها نظیر‌ ملی‌گرایی‌ لیبرال‌، ملی‌گرایی مارکسیستی و یا ملی‌گرایی سوسیالیستی می‌شویم.

اما‌ این‌ نقطه قوت صوری، با اندک تأملی، نقطه ضعف جوهری ایدئولوژی مـلی‌گرایی‌ را‌ نیز بازمی‌نماید. تـنها آن ایـدئولوژی که هیچ یا در حد هیچ باشد می‌تواند چنین انعطاف‌ و جان‌ سختی‌ای‌ داشته باشد. این‌که ملی‌گرایی می‌تواند با انواع سیاست‌ها و برنامه‌های متضاد و یا ایدئولوژی‌های‌ ناسازگار‌ جمع‌ شود، دقیقا تنها در صورتی ممکن اسـت که ملی‌گرایی محتوای چندانی نداشته باشد. از‌ آن‌جایی‌ که‌ ملی‌گرایی مبهم می‌باشد و در نهایت محتوای اندکی دارد، این در واقع نیاز این ایدئولوژی‌ است‌ که آن را به سوی ایدئولوژی‌های دیگر می‌کشاند.


منبع:
- مقاله "ملی گرایی یا ایدئولوژی معجزه گر: تناقض های ایدئولوژیک جنبش های ملی گرا" به قلم حسین کچوییان که در شماره 19 مجله "جامعه شناسی ایران" منتشر شده است.
- "با ناسیونالیسم مبتنی بر ارزش و داوری مخالفم"، گفتگو با مصطفی ملکیان که در شماره 40 مجله "اندیشه پویا" منتشر شده است.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.