ماجرای گفتوگوی پیامبر(ص) با فرشته مرگ
گفت: ملک الموت هستم. گفتم: وقت مردن، جانم را چگونه میگیری؟ کیفیت جان گرفتنم را برای خودم بگو! گفت: یا رسول الله (ص) اجازه جان گرفتن از کل مردان و زنان عالم دست من است ولی خدا به من اجازه گرفتن جان تو و علی را نداده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1397/04/23
استاد حسین انصاریان مفسر، مترجم و پژوهشگر علوم و معارف قرآن کریم در جلسه اخلاق خود در مسجد امیر(ع) به موضوع «آیا خداوند سختی و تنگنا خلق کرده است؟» اشاره کرد که مشروح آن در ادامه میآید:
گفت: ملک الموت هستم. گفتم: وقت مردن، جانم را چگونه میگیری؟ کیفیت جان گرفتنم را برای خودم بگو! گفت: یا رسول الله (ص) اجازه جان گرفتن از کل مردان و زنان عالم دست من است ولی خدا به من اجازه گرفتن جان تو و علی را نداده است.
عظمت خلقت
اما آیه بعدی که کل جهان رحمت (رحمت عام) است: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» این «إِنَّ» یعنی بیتردید، یقیناً، مسلماً، در آفرینش همه آسمانها و زمین که یک چنین جهان وسیعی را به وجود آورده دیگر گستردهتر از آسمانها و زمین چیزی در عالم وجود نیست مگر بهشت، «وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِین»(آلعمران، 133) این پهنای آسمان و زمین که به تنهایی بهشت گستره کل آسمانها و زمین است.در آفرینش آسمانها با این گستردگی و زمین که معدن تمام نیازهای شماست، در همین دانهها و حبههای نباتی چه خبر است خدا میداند، در عدس، در نخود، در لوبیا، در تره، در تربچه و ریحان، چه ویتامینهایی را پروردگار جا داده و چگونه بدن را ساخته که این بدن با همه آن ویتامینها سازگار و هماهنگ بشود. در آفرینش زمین با این کوهها، دریاها، اقیانوسها، با این کروی بودنش، با این حرکت وضعی، با این حرکت انتقالی که کل پدید آورنده رفاه و لذت برای شماست، چه کسی میتواند نعمتهای زمین را بشمارد؟ چه کسی میتواند آثار پرندگان زمین را بشمارد؟ چه کسی میتواند آثار این درختان را بشمارد؟
اگر یک سال تمام درختان را کسی بتواند تعطیل بکند و کارگاه و کارخانه کربنگیری از هوا تعطیل شود، کربنهایی که از آتشها و نفسهای موجودات زنده وارد هوا میشود هر چه موجود زنده است خفه و نابود میکند. ما نشستن، نفس کشیدن و راحتی را مدیون درختان هستیم، مدیون حیوانات زهردار، مدیون پرندگان که میتوانند بپرند، چرا میتوانند بپرند؟ چون پروردگار داخل استخوانهای تمام پرندگان را پوک قرار داده، استخوانهایشان سنگین نیست، داخل استخوانهای ما مواد سنگینی است نمیتوانیم بپریم اگر یک سال پرندگان نپرند، حشرات فضا هیچ چیزی را در زمین باقی نمیگذارند، همه رحمت، همه لذت و (... همه در کارند/ تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری/ همه از بحر تو سرگشته و فرمانبردار/ شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری)
تسخیر موجودات برای انسان
از کلمات جالب قرآن لغت «سخر» است که درباره بیشتر نعمتها خدا به کار برده و میگوید من همه اینها را به کار گرفتم که به نفع شما از نیازهای شما فرمانبرداری میکنند، میلیاردها موجود را فرمانبردار تو قرار دادم و به تو گفتم از یک نفر فرمان ببر که تو را خلق کرده، این را هم نمیخواهی انجام دهی؟ همه فرمان تو را ببرند اما تو فرمان خدا را نبری؟ به چه دلیل با چه انصافی؟یک قلب تنها را حساب کنید، بیست و چهار ساعته تا هفتاد سال، هشتاد سال، نود سال فرمانبردار ما قرار داده. باز و بسته میشود و به او اجازه استراحت نداده همه خواب دارند الا قلب، همه حیوانات میخوابند خود ما شبها میخوابیم روزها میخوابیم، چشم ما میخوابد، گوش ما میخوابد، اعصاب ما میخوابد، فقط قلب اجازه یک چرت ندارد چون اگر چرت بزند ما پنج ساعت بعد بهشت زهرا هستیم. قلب از تو فرمان ببرد تو چرا از من فرمان نبری؟ به چه دلیل؟
میلیاردها موجود من، برای تو فرمان ببرند، میلیونها گوسفند بهار صحرا بروند، به خاطر تو، فرمان ببرند، علف بخورند، علفشان شیر بشود، شیرشان را بدوشند، شیر را بیاورند کره، پنیر، ماست، سرشیر، خامه، کشک و روغن بگیرند که سفره تو آباد باشد میلیونها گاو و گوسفند فرمان تو را ببرند، فرمان نیازهایت را من به تو گفتم تو هم یک نفر را فرمان ببر آن هم که میگویی نه چرا؟ چرا میگویی نه؟
«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهار» رفت و آمد شب و روز عین رحمت است، اگر دائم شب بود کره زمین یک گلوله یخی بود با این همه آب منجمد، اگر دائم روز بود زمین یک گلوله آتش بود مثل خورشید اما نصف کردم کار زمین را دوازده ساعت شب و دوازده ساعت روز، به تناسب کشورها سیزده ساعت شب و مقداری روز. پدید آمدن این روز هم مدیون گردش وضعی زمین است که به زمین دستور دادم دور خودت بچرخ که دائم نصفت رو به خورشید باشد بشود روز و نصف دیگرت پشت به خورشید و بشود شب، چهار میلیارد سال است میآورد و میبرد.
برای پدید آمدن تابستان و بهار و زمستان و پاییز به زمین گفتم سالی یک بار 365 شبانه روز یک بار دور خورشید بگرد که چهار فصل پدید بیاید، من مهمان دارم اسم مهمانم آدمیزاد است، اگر بهار نشود که همه مهمانهایم نابود هستند، اگر زمستان نشود که همه مهمانهایم بیآب و بیبرف میمانند، اگر تابستان نشود که هیچ میوهای نمیپزد، اگر پاییز نشود استراحتی برای زمین نخواهد بود.
رحمت یعنی گشایش، بهار یعنی رحمت و لذت، فرج تابستان یعنی گشایش، زمستان یعنی بهترین گشایش. گفته شد امسال آب نداریم، آب کم است، 50 درصد از پارسال کمتر باران آمده، خدا به ابرها گفت در تمام استانها برو گریه کن و برای زمین ببار (تا نگرید ابر کی روید چمن/ تا نگرید طفل کی نوشد لبن) پروردگار عالم بسیاری از استانها را سیراب کرد تا جایی که بعضی از سدهای کشور آب مثل سیل سر ریز میکرد و کشاورزهای کنار آن سدها میگفتند همه زمینها را میکاریم. این رحمت است.
گفتوگوی پیامبر(ص) با فرشته مرگ
به فرشتهای رسیدم که حق دیدم از جبرئیل بپرسم این کیست؟ شکل خاصی داشت، ایستادن خاصی داشت، وجنات خاصی داشت، میشود با او صحبت کرد؟ جبرئیل فرمود: بله شما آزاد هستید. فرمود رفتم جلو سلام کردم، جواب داد گفتم: چه کسی هستی؟ گفت: ملک الموت هستم. گفتم: وقت مردن خود من جانم را چگونه میگیری؟ کیفیت جان گرفتنم را برای خودم بگو. گفت: یا رسول الله اجازه جان گرفتن از کل مردان و زنان عالم دست من است ولی خدا به من اجازه گرفتن جان تو و علی را نداده، به ملک الموت گفتم پس من و علی چطور میمیریم؟ گفت: خود خدا جانتان را میگیرد.حالا آن لذت را شما فکر کن چه لذتی است که رحمت پروردگار اتصال به جان پیغمبر و علی پیدا میکند و این رحمت جان علی و پیغمبر را تا عند ربهما میبرد. رحمت یعنی لذت، رفاه، آسایش، نبود بن بست، این معنی رحمت است.
اکنون کافران در دنیا چه وضعی دارند؟ در باطن خودشان و بلاهایی که از کاسبیهایشان، زن و بچههایشان، دوستانشان، فریبکاران سرشان میآید و چه وضعی در جهنم دارند؟ چه تنگنایی در دوزخ دارند که جای هر جهنمی در جهنم به اندازه یک قبر معمولی نمیشود، این غضب است، تنگنا.
چگونگی مردن مؤمن
امام صادق(ع) میفرماید: مؤمن وقتی که زمانش تمام میشود و بناست بمیرد، فرشتگان گماشته شده بر گرفتن جان از بهشت دو نوع گیاه میآورند که او بو کند؛ با گیاه اول که بو میکند تمام تعلقات به دنیا و زن و بچه و مغازه و پول از باطنش میپرد، آرامش عجیبی پیدا میکند، دردش نمیآید که میخواهند من را از زنم و بچهام و نوهام و مغازهام و کار و پولم قیچی کنند، دردش نمیآید. با یک گل دیگر که بعد از آن گل اول میگذارند کنار شامهاش بو که میکشد با بو کشیدن آن گل روح بدن را مثل استشمام بوی عطر رها میکند. این راحتی است، این لذت است.یک کلمه جالبی قرآن مجید دارد: «سکرت الموت» سکره یعنی مستی. شخصی که خیلی لذتش قوی میشود، عقلش میپرد و مست میکند، مرگ برای مؤمن سکره است یعنی یک مستی عجیب الهی و ملکوتی است. البته این مردن مراتبی هم دارد در روایاتمان است رسول خدا میفرماید: شب معراج (لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا که در سوره اسراء است) نشانههایش را به من نشان داد از جمله نشانههایش فرشتگان عالم ملکوت بودند.
منبع: فارس