تبیان، دستیار زندگی

بیشتر از رد خرافات باید عقاید صحیح را به مردم آموخت

خرافه‌پرستی از ویژگی‌های شرقی‌ها است یا غربی‌ها؟

همان‌قدر که در شرقی‌ها هست، در غربی‌ها هم هست، اگر نگوییم غربی‌ها خرافاتی‌تر از شرقی‌ها هستند. همواره خواص بشر یعنی علما و روشنفکران در پی نابودسازی خرافات بوده اند و چاره‌اندیشی کرده و می کنند، ولی معالجات مؤثّر واقع نشده و انسان‌ها گرفتار خرافات هستند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
خرافه‌پرستی

 
در برخی از کتب لغت خرافه را کلام باطل و بیهوه و پریشان وافسانه معنی کرده اند. به اعتقاد مرحوم علّامه طباطبائی؛ اعتقاد به آنچه علم به حقیقت آن نداریم و نمی دانیم خیر است یا شر جزو خرافات است. پس به طور کلّی می توانیم خرافات را عبارت از باورهای باطل و بی اساس که فاقد مبنای عقلی و علمی باشند بدانیم.

ریشه پیدایش خرافات

خرافه گرایی عوامل و زمینه های مختلفی دارد که در اینجا به چند نمونه از آنها اشاره می شود:
الف) از دیدگاه روانشناسی
از نظر روانشناسی، پیدایش و اشاعه خرافات در جوامع بشری، ریشه در تقلید کوکورانه دارد بدین گونه که هر عمل خرافی ابتدا علّتی داشته است ولی بعدها به نسلهای آینده منتقل شده و بر اساس تقلید کورکورانه دوام یافته است.

اگر خرافات مورد توجه و اعتقاد مردم است مانند خرافاتی که رنگ دینی دارند باید در اصلاح آن، راه احتیاط پیش گیرند. و شیوه های حکیمانه تری مانند گام به گام و تدریجی، القای غیرمستقیم و مقایسه ای و... را انتخاب نمایند.



علامه طباطبایی رحمه الله می فرماید:انسان های روشن بین و دانشمندان برای نابودسازی خرافات تلاش های بسیاری کرده اند تا مردم دست از خرافات بردارند ولی تلاشهای آنها مؤثر نیفتاده است چرا که از یک طرف انسانها همواره در مسایل نظری و حقایق اعتقادی پایبند تقلید کورکورانه هستند و از طرفی دستخوش احساسات و عواطف نفسانی واقع می شوند. بنابراین پیوسته به دنبال کارهای خرافی می روند و بدین خاطر است که غالباً چاره اندیشی ها تا به امروز بی نتیجه مانده است.

ب) حس حقیقت جویی
حسّ کنجکاوی بشر همیشه او را به جستجو و بررسی اسباب و علل حوادث جهان بر می انگیزد اگر موحد و خداپرست باشد، علل حوادث را در نهایت به ذات پاک او که طبق حکمتش همه چیز را روی حساب انجام می دهد باز می گرداند و اگر از نوع تفکر سلسله علل و معلولات طبیعی باشد و تکیه بر علم کند مشکل او حل شده است وگرنه یک سلسله علل خرافی و موهوم و بی اساس برای آنها می تراشد و آنها که نمی توانستند پاسخ هایی صحیح و اصولی بدست آورند ناچار از قوّه تصور و از خواب و خیال پاسخ هایی برای سؤال خود درست می کردند. مثلًا صدای عطسه و جغد رانشانه خطر به حساب می آوردند.

اگر انبیاء با خرافات مبارزه می‌کردند چرا پاره‌ای از پیروان آنها در خرافات غوطه‌ورند؟

در پاسخ باید این نکته را خاطرنشان ساخت که در هر عصری استعمارگران و رهبران سودجو، سعی دارند که از هر چیز به نفع مادی خود استفاده کنند و از همین رهگذر به وجود میل احترام به معنویات در انسانها پی برده و در پر کردن خلاء مذهبی آنان پیشقدم می شوند چرا که استعمار همیشه در فکر نابود کردن افکار سعادت بخش است، چون بزرگ ترین مانع پیشرفت خود را ادیان آسمانی می داند و از طرفی مبارزه با این مسائل فکری و اعتقادی را بسیار دشوار می بیند لذا به فکر سوء استفاده و منحرف کردن مسیر ادیان آسمانی می افتد.[1]

ج) جهل و نادانی
پیدایی خرافات، تاریخی به قدمت تاریخ جهل بشر دارد. به هر نسبت که انسان به حقایق و واقعیات ناآشنا باشد، زمینه رویش افکار خرافی آماده تر می شود. برخی خرافه پرستی را از خواص روح آدمی می دانند که حتی با پیشرفت علوم نیز از بین نمی رود، البته توجه واقعی به علم در کاهش خرافات مؤثر است.

د) اعمال سلیقه های گوناگون در مسائل دینی
گاهی اوقات افراد مطابق احساسات و هوس ها و عواطف خود با امور مذهبی برخورد می کنند. مثلًا 69 تومان خرج کردن در راه حضرت زینب علیها السلام و یا خواندن تعداد خاصی سوره قرآن یا صلوات فرستادن در مکان خاصی و.. . می تواند انسان را در رسیدن به مقصد کمک نماید و کم کم این تفکر شایع شده و به عنوان یک باور درآمده است.

ه) احترام به سنت ها
تقلید کورکورانه از پیشینیان و احترام و اهمیت دادن به رسومات و سنتهای آنان نیز از عوامل گرایش جوامع به خرافات است.[2]


تاریخچه خرافه‌گرایی

این واژه از نام مردی از قبیله عُذره گرفته شده است در تاریخ و روایات آمده است. طایفه اجنّه، مردی به نام خرافه را که شخص صالحی بود اسیر کردند. وی، مدتی را در جمع آنان به سر برد؛ پس از آزادی هرچه دیده بود، بیان می کرد و از آن جا که سخنانش برای مردم غیرقابل باور بود، او را تکذیب می کردند و می گفتند: «این سخنان خرافه است» و در بی پایگی احادیث به او مَثَل زده می شد. به تدریج، هر سخن بی پایه و بی مبنایی را «خرافه» می گفتند.[3]

مرحوم علامه طباطبائی رحمه الله در تفسیر شریف المیزان می نویسد: بشر از قدیمی ترین اعصار، گرفتار این گونه آراء خرافی بوده و تاامروز نیز هست و آن طور که بعضی گمان کرده اند، خرافه پرستی از ویژگی های شرقی ها است، صحیح نمی باشد. بلکه همانقدر که در شرقی ها هست، در غربی ها هم هست، اگر نگوییم غربی ها خرافاتی تر از شرقی ها هستند. همواره خواص بشر یعنی علما و روشنفکران در پی نابودسازی خرافات بوده اند و چاره اندیشی کرده و می کنند، تا خرافات را از دل های مردم زایل سازند، ولی معالجات این طبیبان مؤثّر واقع نشده و انسان ها همچنان گرفتار خرافات هستند.[4]

در خاتمه یادآوری چند نکته مناسب است:
1- مبارزه با خرافه پرستی شرایطی دارد که بدون رعایت آن شرایط نه تنها ممکن است نتیجه ای حاصل نگردد بلکه نتیجه عکس دهد. و فرد به افکار خرافی خویش بیشتر تعصب ورزد لذا بدون تأمل و انتخاب شیوۀ مناسب نباید به جنگ اخبار و احادیث ساختگی یا قدم گاه ها و زیارت گاه های مجهول و بی اصل یا دعانویس های دروغین و ده ها خرافۀدیگر قیام کرد بلکه نخست باید اشخاص بصیر و خبره، خرافه را از غیرخرافه تشخیص دهند. و بصیرتی در مردم ایجاد کنند.

بیشتر از رد خرافات باید عقاید صحیح را به مردم آموخت زیرا اگر یک خرافه ساخته فکر انسان ناآگاه به در رود، انسان به خرافه دیگری خواهد گروید.



2- باید نوع خرافه و درجه علاقۀ عامه را بدان بشناسند و اگر خرافات مورد توجه و اعتقاد مردم است مانند خرافاتی که رنگ دینی دارند باید در اصلاح آن، راه احتیاط پیش گیرند. و شیوه های حکیمانه تری مانند گام به گام و تدریجی، القای غیرمستقیم و مقایسه ای و... را انتخاب نمایند.

3- بیشتر از رد خرافات باید عقاید صحیح را به مردم آموخت زیرا اگر یک خرافه ساخته فکر انسان ناآگاه به در رود، انسان به خرافۀدیگری خواهد گروید، پس رد، تنها راه چاره نخواهد بود بلکه باید افکار درست و مستند به برهان و اصول عقلی و تجربی به مردم تلقین گردد و راه درست فکر کردن و استفاده صحیح بردن از ابزارهای معرفتی چهار گانه یعنی حواس، عقل و دل و وحی را آموزش داد و فهماند که حقیقت دین غیر از خرافات است، که همه این ها را باید با بیان صریح و دلیل عقل و ذکر حقایق و با رعایت شرایط ادب به مردم تلقین نمود و در تلقین، روحیات طرف مقابل را در نظر گرفت و سخن را استادانه گفت، باشد که در عمل به این پیام الهی کوشا باشیم.

4- پرسش و مشورت با متخصصین و کارشناسان دینی می تواند راهی برای جلوگیری از رشد خرافات و ادعاهای رمالان و مدعیان دروغین باشد.

5- فرهنگ سازی تعقل و تفکر یکی از راههای مقابله با خرافه گرایی است و قرآن پیش از هر چیز بر تعقل و تدبر و تفکر تأکید داشته است و اصول دین را از مکلفین فقط از طریق استدلال و پذیرفتن از طریق عقل خواسته است.

پی نوشت:
[1] . دعا عامل پیشرفت یا ركود، مصطفوى، انتشارات حقیقت، ص 27
[2] . زخرف/ 21؛ اعراف/ 70 و 173؛ هود/ 62 و 87
[3] . النهایة، ابن اثیر، ج 2، ص 25؛ مجمع الزواید، هیثمى، ج 4، ص 315
[4] . ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 638 و 639

منبع:
این مطلب تلخیصی است از بخش هایی از کتاب "خرافه ها و واقعیت ها" محمود اکبری.
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.